«کلسی داونپورت» مدیر سیاستهای عدم اشاعه در «انجمن کنترل تسلیحات» در تازه ترین نوشتار تفصیلی برای این نشریه به بررسی جزئیات برنامه هسته ای ایران پیش از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به ایران پرداخته و ضمن تاکید بر اینکه هیچ نشانه ای از تسلیحاتی شدن این برنامه وجود نداشته هشدار می دهد که اقدام مشترک آمریکا و اسرائیل نه تنها به نظام عدم اشاعه آسیب جدی وارد کرده بلکه صرفا در بهترین حالت توانسته برنامه هسته ای ایران را تنها چندسال به عقب براند. کلسی داونپورت در این نوشتار ادعاهایی را مستند به سخنان و گزارش های مقام ها و نهادهای آمریکایی و اسرائیلی درباره وضعیت برنامه هسته ای ایران پیش و پس از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی مطرح می کند که انتشار آن در ایرنا به معنای تایید محتوای آن نیست. مشروح این گزارش را در زیر میخوانید:
چرا تصمیم آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران، اشتباه بود
تصمیم ایالات متحده برای پیوستن به حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای تحت نظارت ایران در حالی که مذاکرات درباره توافق هستهای در جریان بود، ضربهای جدی به تلاشها برای کنترل برنامه هستهای ایران وارد کرد. استفاده زودهنگام از زور، برنامه هستهای ایران را بهطور موقت به عقب راند، اما در بلندمدت خطر نزدیکتر شدن تهران به ساخت سلاح هستهای را افزایش میدهد. این حملات همچنین تلاشهای دیپلماتیک ضروری برای رسیدن به توافق هستهای مؤثر و قابل راستیآزمایی را پیچیدهتر کرده است.
با وجود ادعای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران با حملات آمریکا و اسرائیل «نابود شده»، ایران توانمندیهای لازم برای ساخت سلاح هستهای و مواد حیاتی برای بازسازی برنامه خود را حفظ کرده است؛ و این، به ایران این امکان را میدهد که در صورت نیاز، به سرعت به آستانه ساخت سلاح هستهای بازگردد. علاوه بر آن، ممکن است حملات انجامشده انگیزه ایران را برای توسعه سلاح هستهای بهمنظور بازدارندگی در برابر حملات بیشتر، افزایش دهد؛ بهویژه از آنجا که هیچ مبنای قانونی برای اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا وجود نداشت.
از نظر سیاسی تصمیم ترامپ برای حمله به ایران، اعتبار ایالات متحده در مذاکرات را تضعیف کرده است. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در مصاحبهای با تاکر کارلسون که در ۷ ژوئیه پخش شد، گفت که این حملات، اعتماد ایران به تمایل دولت ترامپ برای مذاکره صادقانه را تضعیف کرد.خطر تغییر محاسبات سیاسی ایران به سمت تسلیحاتی شدن و توانایی آن برای بازسازی برنامهاش، ضرورت از سرگیری دیپلماسی را با هدف رسیدن به توافقی بلندمدت برجسته میکند. دیپلماسی ضروری است، اما پس از حملات، دستیابی به توافق، چالشبرانگیزتر خواهد بود. این حملات پیچیدگیهای فنی جدیدی ایجاد کردهاند، اکنون مذاکرهکنندگان باید با ابهامهایی درباره زیرساختهای باقیمانده ایران و محل ذخایر اورانیوم غنیشده در سطوح نزدیک به درجه تسلیحاتی مقابله کنند.
از نظر سیاسی نیز تصمیم ترامپ برای حمله به ایران، اعتبار ایالات متحده در مذاکرات را تضعیف کرده است. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در مصاحبهای با تاکر کارلسون که در ۷ ژوئیه پخش شد، گفت که ایالات متحده و ایران میتوانند اختلافات خود را حل کرده و به توافقی که حقوق ایران را به رسمیت بشناسد، دست یابند؛ اما افزود که این حملات، اعتماد ایران به تمایل دولت ترامپ برای مذاکره صادقانه را تضعیف کرده است. پزشکیان پرسید: «ایران چگونه میتواند مطمئن باشد که در میانه مذاکرات با آمریکا، رژیم اسرائیل دوباره اجازه حمله به ایران را نخواهد یافت؟»
دولت ترامپ باید با این چالشهای جدید سیاسی و فنی روبهرو شود، در حالی که رویکرد خود به مذاکرات را طراحی میکند. هرچند این حملات ممکن است ایران را به عقب رانده باشند، اما زمان همچنان اندک است، زیرا ایران بخشهایی از برنامه هستهای خود را حفظ کرده که امکان بازسازی سریع آن را فراهم میکند. ممکن است ایالات متحده و ایران نیاز داشته باشند اقدامات موقتی را در نظر بگیرند که زمان و فضای لازم برای مذاکرات پیچیده و زمانبر برای دستیابی به توافقی جامع را فراهم کند. ناتوانی در اولویت دادن به دیپلماسی واقعبینانه و در نظر گرفتن راهحلهای خلاقانه برد-برد، خطر درگیری بیشتر و یک ایران مسلح به سلاح هستهای را افزایش میدهد.
برنامه هستهای ایران و دیپلماسی پیش از حملات؛ فقدان نشانه ای از تسلیحاتی شدن
در آستانه حملات اسرائیل، برنامه در حال گسترش هستهای ایران یک خطر فوری تلقی میشد، اما هیچ شواهدی از تهدید قریبالوقوع برای تسلیحاتی شدن وجود نداشت. ایران در سال ۲۰۱۹، یک سال پس از خروج ترامپ از توافق هستهای ایران و بازگرداندن تحریمها، برنامه هستهای خود را شتاب داد؛ اقدامی که در حالی صورت گرفت که ایران همچنان به مفاد توافق پایبند بود.
ایران در نتیجه این پیشرفتها به آستانه ساخت سلاح هستهای رسید، نقطهای که در صورت اتخاذ تصمیم سیاسی، میتوانست بهسرعت سلاح هستهای تولید کند. ایران میتوانست ظرف چند روز به اندازه کافی اورانیوم با غنای تسلیحاتی برای یک بمب و ظرف چند هفته برای حداکثر ۱۰ بمب تولید کند. با اینکه این بازه زمانی معروف به «زمان گریز» تقریباً صفر بود، آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) دسترسی منظم به تأسیسات غنیسازی ایران داشت و میتوانست غنیسازی اورانیوم در سطح تسلیحاتی یا انحراف مواد غنیشده به سایتهای اعلامنشده را تشخیص دهد.
جایگاه آستانهای ایران یک خطر فوری محسوب میشد، اما تهدیدی قریبالوقوع نبود. ایران برای بیش از یک سال قبل از حملات اسرائیل در این وضعیت باقی مانده بود. نه ایالات متحده، نه اسرائیل و نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچ مدرکی دال بر اینکه ایران تصمیم به عبور از آستانه گرفته ارائه نکردند.پس از تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی، ایران باید آن را از حالت گازی به فلزی تبدیل و بسته انفجاری را مونتاژ میکرد، که احتمالاً در سایتهای مخفی و اعلامنشده انجام میشد. تخمینهای مربوط به مدتزمان تسلیحاتی شدن متفاوت است، اما احتمالاً چند ماه طول میکشید تا ایران یک وسیله انفجاری هستهای ساده بسازد و بیش از یک سال برای ساخت کلاهکی که بتوان آن را با موشک بالستیک حمل کرد.
جایگاه آستانهای ایران یک خطر فوری محسوب میشد، اما تهدیدی قریبالوقوع نبود. ایران برای بیش از یک سال قبل از حملات اسرائیل در این وضعیت باقی مانده بود. نه ایالات متحده، نه اسرائیل و نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچ مدرکی دال بر اینکه ایران تصمیم به عبور از آستانه گرفته ارائه نکردند. برعکس، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در ارزیابی جهانی تهدیدها در مارس ۲۰۲۵ همچنان بر این باور بود که ایران «در حال ساخت سلاح هستهای نیست» و رهبر ایران، دستور تسلیحاتی شدن برنامه هستهای را صادر نکرده است.
با آگاهی از خطر گسترش سلاحهای هستهای توسط ایران، ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود بهطور مداوم بر تمایل خود به مذاکره با ایران تأکید کرد. هرچند رهبر ایران نسبت به احتمال توافق با ترامپ محتاط بود، به پزشکیان اجازه داد تا با آمریکا وارد مذاکره شود. وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، پنج دور مذاکرات عمدتاً غیرمستقیم با فرستاده ویژه آمریکا، استیو ویتکاف، برگزار کرد و قرار بود در ۱۵ ژوئن، دو روز پس از حملات اسرائیل، بار دیگر در عمان دیدار کنند.
گرچه هنوز برخی مسائل کلیدی میان ایران و آمریکا برای توافق حل نشده بود مانند اینکه آیا به ایران اجازه داده خواهد شد که به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد یا خیر، دو طرف بهطور فعال پیشنهادهایی را رد و بدل میکردند. نه ترامپ و نه پزشکیان هیچگاه نشان ندادند که مسیر دیپلماتیک به پایان رسیده است. ترامپ در سفر ماه مه خود به دوحه از پیشرفت مذاکرات سخن گفت و سه روز پس از آغاز حملات اسرائیل به خبرنگاران گفت که ایران به دنبال توافق است. عباس عراقچی نیز در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز در ۸ ژوئیه نوشت که مذاکرات پیش از حمله اسرائیل در آستانه «یک دستاورد تاریخی» بود.
ارزیابیها از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه اطلاعاتی آمریکا و همچنین توصیف ترامپ از چشمانداز توافق هستهای با ایران نشان میدهد که حملات آمریکا هیچ مبنای قانونی نداشت و مسیر دیپلماتیک در حال پیشرفت بود.هیچیک از جوامع اطلاعاتی آمریکا یا اسرائیل در روزهای پیش از حملات نشانهای از تغییر مهم در دیدگاه ایران نسبت به تسلیحاتی شدن ارائه نکردند. برعکس، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل هنگام اعلام حملات در ۱۳ ژوئن، بر ارزیابی همیشگی خود تأکید کرد که «ایران میتواند در زمان بسیار کوتاهی سلاح هستهای تولید کند. شاید یک سال، شاید در عرض چند ماه.» او به هیچ اطلاعات یا مدرکی مبنی بر اینکه ایران تصمیم به تسلیحاتی شدن گرفته، اشاره نکرد.
علاوه بر این، آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش از حملات، دسترسی منظم و مکرر به تأسیسات غنیسازی ایران در نطنز و فردو داشت. این نهاد هیچ گزارشی از ناهماهنگی، فعالیت غیرعادی یا انحراف اورانیوم غنیشده از این مکانها ارائه نکرد. این ارزیابیها از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه اطلاعاتی آمریکا و همچنین توصیف ترامپ از چشمانداز توافق هستهای با ایران نشان میدهد که حملات آمریکا هیچ مبنای قانونی نداشت و مسیر دیپلماتیک در حال پیشرفت بود.
حملات اسرائیل و آمریکا به سایتهای هستهای ایران؛ پرهزینه اما کم ثمر
حملات اسرائیل و بمبارانهای بعدی آمریکا به سایتهای کلیدی هستهای ایران خسارات قابل توجهی وارد کرد، اما سرعت و نحوه هدفگیریها این ارزیابی را تقویت میکند که تصمیمات اسرائیل و آمریکا برای حمله بر پایه تهدید قریبالوقوع تسلیحاتی شدن نبوده است. ارزیابیهای خسارتها همچنین ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هستهای ایران را رد میکند و نشان میدهد که ایران میتواند برنامه خود را بازسازی کند.
در نخستین مرحله حملات در ۱۳ ژوئن، تنها هدف هستهای اسرائیل، سایت نطنز بود که شامل یک تأسیسات غنیسازی اورانیوم آزمایشی بالای زمین و یک تأسیسات بزرگتر زیرزمینی بود. ایران با استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته در تأسیسات آزمایشی بالای زمین، اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد غنیسازی میکرد؛ سطحی که کمی کمتر از ۹۰ درصد مورد نیاز برای سلاح هستهای است. اما ظرفیت کل غنیسازی این تأسیسات آزمایشی کوچک بود. بخش زیرزمینی نطنز محل نصب بیشتر سانتریفیوژهای فعال ایران بود: از مجموع ۱۲۶ «کاسکاد» * سانتریفیوژ ایران ۱۰۲ مورد در کارخانه غنیسازی سوخت نطنز نصب شده بودند که از این تعداد، ۸۳ کاسکاد در ماه مه فعال و اورانیوم را تا حدود ۵ درصد غنیسازی میکردند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) ارزیابی کرد که تأسیسات آزمایشی غنیسازی اورانیوم و ساختمان تأمین برق این مجتمع در حملات ۱۳ ژوئن تخریب شده و احتمال دارد تأسیسات زیرزمینی نیز مورد نفوذ قرار گرفته باشد. حتی اگر حملات اسرائیل به تأسیسات زیرزمینی نرسیده باشد، قطع ناگهانی برق ممکن است سانتریفیوژهای عملیاتی را در این مکان آسیب زده باشد.
اسرائیل همچنین در طول درگیری ۱۲ روزه حداقل ۱۴ دانشمند هستهای ایران را به صورت غیرقانونی ترور کرد و ادعا کرد این افراد دانش تخصصی لازم برای ساخت سلاح هستهای داشتند. اسرائیل مدعی است که این ترورها به عقبراندن برنامه هستهای ایران کمک کرده و دانشمندان دیگر را از تحقیق مرتبط با سلاحها دلسرد میکند.با این حال، اسرائیل حتی تلاش نکرد تا عملیات هسته ای ایران در سایت فردو را مختل کند چرا که تواناییهای متعارف لازم برای تخریب آنجا را نداشت. اگرچه فردو تنها ۱۶ کاسکاد سانتریفیوژ داشت که از این تعداد، ۷ کاسکاد از نوع IR-6 و ۶ کاسکاد از نوع IR-1 اورانیوم غنیسازی میکردند، بخش عمده غنیسازی ایران تا سطح ۶۰ درصد در آنجا انجام میشد. برای مثال، فردو طی سه ماه گذشته ۱۶۶ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد تولید کرده بود، در حالی که کارخانه آزمایشی نطنز تنها ۱۹ کیلوگرم تولید کرده بود. اورانیوم با غنای ۶۰ درصد خطر اشاعه بالاتری دارد زیرا از لحاظ فنی میتوان از آن برای ساخت سلاح هستهای استفاده کرد.
علاوه بر این، ایران در فردو از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 استفاده میکرد که به گونهای تنظیم شده بودند که امکان تغییر سریع بین سطوح مختلف غنیسازی را فراهم میکردند. ترکیب این نوع سانتریفیوژها، ذخایر بیشتر اورانیوم با غنای بالا (شامل اورانیوم ۲۰ درصدی که ایران برای تولید ماده ۶۰ درصد استفاده میکرد) و موقعیت استحکامی فردو، خطر اشاعه در این سایت را برجسته میکند.
در مرحله دوم حملات در ۱۳ ژوئن، اسرائیل مجتمع هستهای اصفهان را هدف قرار داد؛ مجموعهای که شامل چندین تأسیسات برای تبدیل اورانیوم و نگهداری اورانیوم غنیشده بود. گزارشهای منظم آژانس بینالمللی انرژی اتمی ذکر کردهاند که ایران چند بار اورانیوم با غنای بالا را به اصفهان منتقل کرده، اما مشخص نیست چه میزان از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی در آنجا نگهداری میشد یا بعد از حملات اولیه اسرائیل به تونلهای زیرزمینی منتقل شده است یا خیر.
به طور مشخص، حملات ۱۳ ژوئن به اصفهان، تأسیساتی را هدف قرار داد که ایران در آن اورانیوم را به صورت گازی (UF6) تبدیل میکرد که به سانتریفیوژها تزریق میشود، همچنین تأسیساتی که خط تبدیل اورانیوم به فلز (که هرگز عملیاتی نشد) در آن ساخته شده بود، یک کارخانه ساخت سوخت و یک آزمایشگاه شیمیایی. ایران به آژانس اعلام کرده بود که هدف از تأسیسات تولید فلز اورانیوم، ساخت سوخت فلزی برای راکتور است، اما این تأسیسات میتوانست برای ساخت قطعات فلزی اورانیوم مورد نیاز در هسته کلاهک هستهای نیز استفاده شود. آژانس بینالمللی انرژی اتمی به طور منظم به این تأسیسات دسترسی داشت و در ۳۱ مه گزارش داد که ایران در سه ماه گذشته هیچ فلز اورانیومی تولید نکرده است. ایران تنها مقدار کمی فلز اورانیوم را در آزمایشگاهی در اصفهان تولید کرده بود، اما از سال ۲۰۲۱ تاکنون تولیدی نداشته است.
اسرائیل در ۱۹ ژوئن راکتور ناتمام خنداب (IR-40) در سایت اراک را هدف قرار داد. این راکتور ابتدا ممکن بود برای دادن مسیر پلوتونیوم به ایران جهت ساخت سلاح هستهای طراحی شده باشد، اما طراحی آن در چارچوب برجام تغییر کرد تا فقط بخش کوچکی از پلوتونیوم مورد نیاز بمب را سالانه تولید کند و ایران ساخت آن را بر اساس طراحی جدید ادامه داد. آژانس هیچ انحرافی از طراحی بهروزشده گزارش نکرده و به نظر میرسید که این تأسیسات هنوز سالها با راهاندازی فاصله دارد و خطر اشاعه فوری نداشت.
اسرائیل همچنین در طول درگیری ۱۲ روزه حداقل ۱۴ دانشمند هستهای ایران را به صورت غیرقانونی ترور کرد و ادعا کرد این افراد دانش تخصصی لازم برای ساخت سلاح هستهای داشتند. گفته می شود که برخی از آنان مستقیماً با برنامه غیرقانونی ساخت سلاح هستهای ایران پیش از ۲۰۰۳ مرتبط بودند. اسرائیل مدعی است که این ترورها به عقبراندن برنامه هستهای ایران کمک کرده و دانشمندان دیگر را از تحقیق مرتبط با سلاحها دلسرد میکند.
هشت روز پس از حملات اولیه اسرائیل، در ۲۱ ژوئن، آمریکا تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو را با استفاده از ۱۲ بمب سنگین موسوم به «نفوذگر بزرگ» (Massive Ordnance Penetrator) بمباران کرد. تصاویر ماهوارهای تأثیر حملات آمریکا روی فردو را نشان میدهد، اگرچه مشخص نیست که آیا این حملات به تأسیسات نفوذ کردهاند یا خیر. رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در جلسه هیئت مدیره آژانس در ۲۳ ژوئن گفت که لرزشهای ناشی از انفجارها احتمالاً سانتریفیوژها را نابود کرده، حتی اگر تأسیسات اصلی آسیب ندیده باشد.
آمریکا همچنین مناطقی در اصفهان و نطنز را هدف قرار داد. حملات موشکی کروز تاماهاوک که از زیر دریایی به سمت اصفهان شلیک شدند، ظاهراً برای فرو ریختن ورودی تونلهایی بود که ایران در آن اورانیوم غنیشده ذخیره میکرد. بر اساس گزارش CNN از جلسه محرمانهای برای اعضای کنگره، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، ژنرال دن کین، گفته است که محلهای زیرزمینی ذخیره اصفهان آنقدر عمیق هستند که حتی بمبهای بزرگ قادر به نابودی آنها نیستند، بنابراین آمریکا تلاش نکرد به کل مجموعه حمله کند و به جای آن ورودی تونلها را هدف گرفت. حملات به نطنز که با استفاده از مهمات نفوذکننده زمینی انجام شد، احتمالاً خسارت بیشتری به تأسیسات اصلی غنیسازی زیرزمینی وارد کرد.
ابهام در موفقیت نقشه آمریکا و اسرائیل برای برنامه هسته ای ایران
در توصیف هدف حملات اسرائیل، بنیامین نتانیاهو ادعا کرد که هدف اسرائیل «نابودی» برنامه هستهای ایران بوده است. با توجه به اینکه اسرائیل توانایی تخریب تأسیسات کلیدی مانند فردو را نداشت، این اظهارات نشان میدهد که نتانیاهو قصد داشته از ابتدا آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا در حملات مشارکت کند، با وجود مقاومت قبلی ترامپ در مقابل حملات نظامی و تمرکز او بر رسیدن به توافق.
ترامپ حملات آمریکا را «موفقیت نظامی فوقالعاده» توصیف کرد و گفت برنامه هستهای ایران به واسطه عملیات نظامی آمریکا و اسرائیل «نابود شده» است. با این حال، گزارش اولیهای از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا میگوید که این حملات تنها برنامه ایران را چند ماه به عقب رانده است. همزمان سخنگوی پنتاگون هم میزان عقبرانده شدن برنامه هسته ای ایران را یک تا دو سال تخمین زد.
گزارش اولیهای از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا میگوید که این حملات تنها برنامه ایران را چند ماه به عقب رانده است. همزمان سخنگوی پنتاگون هم میزان عقبرانده شدن برنامه هسته ای ایران را یک تا دو سال تخمین زد.با این وجود، رئیس جمهور، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی موقت آمریکا همه این گزارش اولیه مبنی بر تأخیر چند ماهه در برنامه هستهای را رد کردند و تاکید دارند که برنامه هستهای ایران «تقریباً نابود شده» است. روبیو تخریب تأسیسات تولید فلز اورانیوم ایران را به عنوان نشانه موفقیت آمریکا در به عقب راندن برنامه هستهای دانست و گفت ایران بدون «تأسیسات تبدیل» قادر به ساخت بمب نیست.
تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی آمریکا نیز می گوید که بازسازی نطنز، فردو و اصفهان توسط ایران «سالها» طول خواهد کشید. ارزیابی کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل نیز ارزیابی مشابهی ارائه داد.
تاثیر حملات بر متوقف کردن برنامه هستهای ایران
اگرچه ایران تأیید کرده که حملات به تأسیسات هستهای نطنز، فردو و اصفهان خسارات قابل توجهی وارد کرده است، ارزیابیهای مقامات ارشد دولت ترامپ تأثیر حملات آمریکا را در عقب انداختن برنامه ایران بیش از حد بزرگنمایی کردهاند. نابودی کامل برنامه هستهای ایران غیرممکن است، زیرا دانش غیرقابل بازگشت ایران درباره چرخه سوخت وجود دارد. همچنین، بدون بازرسیهای میدانی، مشخص کردن میزان آسیبهای وارده به زیرساختهای فیزیکی هستهای ایران غیرممکن است. حتی اگر دسترسی به سایتهای هدف فراهم شود، تشخیص اینکه چه چیزی تخریب شده و ایران در طول درگیری چه اقداماتی برای جابجایی یا منحرف کردن منابع انجام داده، دشوار خواهد بود.
همچنین مشخص نیست که مقامات آمریکایی از چه معیاری برای سنجش میزان عقبماندگی برنامه هستهای ایران استفاده میکنند. آیا این عقبماندگی نسبت به ظرفیت ایران قبل از ۱۳ ژوئن سنجیده میشود؟ یا نسبت به توانایی تسلیحاتی ایران؟ برای مثال، تولسی گابارد گفته است که بازسازی نطنز، فردو و اصفهان سالها طول میکشد. با این حال، ایران نیازی ندارد که همه این سه تأسیسات را به طور کامل بازسازی کند یا تاسیسات غنیسازی اورانیوم به همین اندازه بسازد تا به آستانه ساخت سلاح هستهای برسد.
دو متغیر کلیدی نامشخص در ارزیابی خطر اشاعه ایران پس از حملات، محل اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد و توانایی ایران در غنیسازی بیشتر این اورانیوم تا سطح تسلیحاتی است. هنگام حمله اسرائیل، ایران حدود ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد داشت. اگر این مقدار تا سطح تسلیحاتی (۹۰ درصد اورانیوم-۲۳۵) غنی شود، تقریباً برای ساخت ۱۰ سلاح کافی است. احتمالاً بخشی از این ماده در نطنز و فردو (محل غنیسازی تا ۶۰ درصد) و بخشی نیز زیرزمینی در مجتمع اصفهان نگهداری میشد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی فقط درباره میزان تولید گزارش میدهد و درباره محل ذخایر اطلاع نمیدهد.
مقامات آمریکایی اذعان کردهاند که ایران ذخایر اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد خود را حفظ کرده و محل دقیق آن نامعلوم است. اگرچه آمریکا ممکن است تونلهای منتهی به محلهای ذخیرهسازی در اصفهان را غیرقابل دسترس کرده باشد، احتمالاً ایران هنوز به اورانیوم غنیشده آنجا دسترسی دارد یا تاکنون به آن دست یافته است. تصاویر ماهوارهای روزهای بعد از حملات نشان میدهد که ایران در حال حفر یکی از ورودیها است.
تأسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان تخریب شده اما ایران میتواند این توانایی را به سرعت بازسازی کند. ایران اخیراً تجربه توسعه خط تولید فلز اورانیوم را داشته، اگرچه هرگز کامل نشده است. همچنین ایران مقادیر کمی فلز اورانیوم در آزمایشگاهی در اصفهان تولید کرده که نشان میدهد ممکن است نیازی به بازسازی یک تأسیسات تخصصی نباشد.نگرانکنندهتر این است که ممکن است ایران بخشی از اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد را به مکان نامعلومی منتقل کرده باشد. ایران در نامهای به آژانس در ۱۶ ژوئن اعلام کرد که اقدام به اتخاذ «اقدامات ویژه» برای حفاظت از مواد هستهای خود کرده است. ایران قبلاً در ماه مه هشدار داده بود که در صورت حمله به برنامه هستهای، این اقدامات را انجام خواهد داد. این نشان میدهد که ایران برنامه پشتیبان برای انتقال اورانیوم غنیشده در صورت حمله داشته است. ماده ۶۰ درصد در کپسولهای کوچک نگهداری میشود که نسبتاً آسان قابل انتقال و پراکندگی است. گروسی، مدیرکل آژانس، در مصاحبهای در ۲۹ ژوئن تأیید کرد که احتمالاً ایران مواد با غنای بالا را منتقل کرده اما آژانس نمیداند که کجا یا آیا اصلاً منتقل شدهاند.
علاوه بر ذخایر اورانیوم غنیشده که احتمالاً از حملات جان سالم به در برده یا به مکان مخفی منتقل شدهاند، ایران ممکن است ذخایر سانتریفیوژهای باقیماندهای نیز داشته باشد. آژانس سالهاست هشدار داده که نمیتواند همه سانتریفیوژهای ایران را حسابرسی کند. از فوریه ۲۰۲۱ که ایران اجرای پروتکل الحاقی را تعلیق کرد، آژانس امکان دسترسی به کارگاههای ساخت سانتریفیوژ را ندارد و تنها هنگام نصب سانتریفیوژها را مشاهده میکند. گروسی در نوامبر ۲۰۲۳ نگرانیهای آژانس درباره ذخایر سانتریفیوژها را بیان کرد و گفت که آژانس نمیداند همه سانتریفیوژهای ایران کجا هستند.
اگر ایران تعدادی سانتریفیوژ پیشرفتهتر، مانند IR-6 که کارایی غنیسازی بیشتری دارد، و بخشی از ذخیره ۶۰ درصد را حفظ کرده باشد، میتواند به سرعت یک تأسیسات مخفی کوچک بسازد. اما حتی اگر همه سانتریفیوژهای ایران نابود شده باشند، تهران میتواند ساخت آنها را از سر بگیرد. همانطور که گروسی گفت، ایران توان فنی آن را دارد.
این «ناشناختههای معلوم» تلاشها برای ارزیابی خطر اشاعه کنونی ایران و میزان عقبماندگی برنامه را پیچیده میکند. مدت زمانی که ایران برای رسیدن به نقطه «break out » (تولید مقدار کافی ماده هستهای تسلیحاتی برای یک بمب) نیاز دارد، اگر تصمیم به تسلیحاتی شدن بگیرد یا به موقعیت فنی لازم برای break out برگردد، به عوامل زیادی بستگی دارد. این عوامل فراتر از تعداد و نوع سانتریفیوژها و میزان اورانیوم غنیشدهای است که ممکن است باقی مانده باشد، مانند وجود تأسیسات اعلامنشده برای شروع غنیسازی و سرعت آن. در بدترین حالت، ایران ممکن است دستگاههای پیشرفته را در سایت کوچک نصب کرده و اورانیوم ۶۰ درصد را به آنجا منتقل کرده باشد، که در این صورت زمان break out ممکن است تنها چند هفته باشد.
اگر ایران تصمیم به break out بگیرد، هنوز باید فرآیند تسلیحاتی شدن را طی کند که ماهها یا حتی یک سال طول میکشد. در دفاع از موفقیت حملات آمریکا، مارکو روبیو بر تخریب تأسیسات تبدیل اورانیوم ایران تأکید کرد و گفت ایران دیگر نمیتواند اورانیوم غنیشده را به شکل فلزی مورد نیاز برای تسلیحاتی شدن تبدیل کند. اما این ارزیابی نیز موفقیت حملات را بیش از حد بزرگنمایی میکند. به نظر میرسد تأسیسات تبدیل اورانیوم در اصفهان تخریب شده اما ایران میتواند این توانایی را به سرعت بازسازی کند. ایران اخیراً تجربه توسعه خط تولید فلز اورانیوم را داشته، اگرچه هرگز کامل نشده است. همچنین ایران مقادیر کمی فلز اورانیوم در آزمایشگاهی در اصفهان تولید کرده که نشان میدهد ممکن است نیازی به بازسازی یک تأسیسات تخصصی نباشد. ایران ممکن است تجهیزات لازم برای بازسازی یا استفاده مجدد از یک آزمایشگاه را داشته باشد. اگر ایران تصمیم به تسلیحاتی شدن بگیرد و تأسیساتی برای پردازش اورانیوم فلزی بسازد، تبدیل اورانیوم تسلیحاتی به فلز ممکن است تنها ۱ تا ۳ هفته طول بکشد، طبق تخمین آژانس.
حمله آمریکا و تخریب روند بازرسی آژانس از برنامه هستهای ایران
با توجه به این متغیرها، بیان میزان دقیق عقبماندگی ایران در توان break out و تسلیحاتی شدن دشوار است. ایدهآل این است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی دوباره به تأسیسات ایران برگردد و فرایند دشوار شمارش همه اورانیوم غنیشده را آغاز کند که وضوح بیشتری درباره تواناییهای فعلی ایران میدهد. اما ایران با تصویب قانونی که همکاری با آژانس را ممنوع میکند و بدون ارائه مدرک، آژانس را در حملات مقصر دانسته، پاسخ داده است. این قانون که از ۲ ژوئیه اجرایی شده، تضمینهای امنیتی برای تأسیسات و دانشمندان هستهای ایران و به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران طبق NPT، از جمله حق غنیسازی، را شرط بازگشت به همکاری با آژانس کرده است.
در حال حاضر پیامدهای این قانون برای اجرای تعهدات ایران تحت توافقنامههای نظارتی روشن نیست. وزیرخارجه ایران گفته ایران هنوز به NPT و تعهدات آن پایبند است. گروسی در مصاحبه با CBS در ۲۹ ژوئن گفت آژانس در حال بررسی تأثیر این قانون بر فعالیتهای خود است، اما احتمالاً این قانون «ناسازگار» با کار آژانس نیست. با این حال، آژانس ۴ ژوئیه بازرسان خود را از ایران خارج کرد. بازرسان حتی پس از ۱۳ ژوئن که دسترسی به سایتهای هسته ای قطع شده بود، در ایران حضور داشتند.
اگر بازرسان آژانس بتوانند به سایتهای ایرانی بازگردند، ممکن است وضوح بیشتری درباره وضعیت تأسیسات ایران و گزارش اینکه چه زیرساختهایی از حملات جان سالم به در بردهاند، به دست آید. در آن صورت، تمرکز آژانس احتمالاً بر حسابرسی مواد هستهای ایران طبق توافقهای نظارتی خواهد بود. ایران احتمالاً اجازه دسترسی فراتر از سایتهای تحت پوشش توافقها، مانند تأسیسات ساخت سانتریفیوژ را نخواهد داد. این نشان میدهد ارزیابی نزدیکی فنی ایران به سلاح هستهای و توانایی break out همچنان دشوار خواهد بود.
به نظر میرسد حمایت عمومی بیشتری در ایران برای توسعه سلاح هستهای به منظور جلوگیری از حملات آینده وجود دارد. حمله به تأسیسات هستهای تحت حفاظت که بخشی از برنامه صلحآمیز اعلامشده ایران است، باعث شده برخی مقامات ایرانی نسبت به ادامه عضویت در NPT تردید کنند.توان فنی ایران تنها عامل تعیینکننده خطر اشاعه نیست. سرعت بازسازی برنامه هستهای و هر حرکت به سوی تسلیحاتی شدن، تصمیم سیاسی است. محاسبات سیاسی ایران درباره هزینهها و منافع سلاح هستهای ممکن است پس از حملات تغییر کند.
در کوتاهمدت، به نظر میرسد حمایت عمومی بیشتری در ایران برای توسعه سلاح هستهای به منظور جلوگیری از حملات آینده وجود دارد. حمله به تأسیسات هستهای تحت حفاظت که بخشی از برنامه صلحآمیز اعلامشده ایران است، باعث شده برخی مقامات ایرانی نسبت به ادامه عضویت در NPT تردید کنند. عراقچی در ۲۳ ژوئن گفت ایران به معاهده پایبند است، اما حملات آمریکا «اثرگذاری» NPT را «زیر سؤال برده» و «نظام عدم اشاعه» را «شکننده» کرده است. اگر ایران دیگر NPT را تضمینکننده امنیت و برنامه صلحآمیز خود نداند، ممکن است تصمیم بگیرد که منافع سلاح هستهای بر هزینههای آن میچربد. در این صورت، ایران ممکن است برنامه مخفی ساخت بمب را از سر بگیرد یا از NPT خارج شود که راه را برای تسلیحاتی شدن یا ایجاد ابهام عمدی درباره برنامه و اهداف هستهای خود هموار میکند.
نیاز فوری به دیپلماسی در پرونده ایران
دانش فنی ایران در حوزه هستهای و خطر ناشی از احتمال انتقال اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد و سانتریفیوژها به مکانی امن، ضرورت مذاکره برای یک توافق هستهای جدید را برجسته میکند. همانطور که برجام نشان داد، یک توافق موثر میتواند برنامه هستهای ایران را برای دههها محدود کند و نظارت دائمی و نفوذپذیری ایجاد کند که اطمینان بیشتری بدهد هرگونه انحراف از فعالیتهای اعلام شده سریعاً شناسایی خواهد شد.
از نظر سیاسی توسل به دیپلماسی اکنون بسیار دشوارتر از قبل از حملات است. تصمیم آمریکا به بمباران ایران پیش از اتمام دیپلماسی، نگرانیهای ایرانیها درباره اعتماد به ایالات متحده را افزایش داده است. اکنون خطر بسیار بالایی وجود دارد که ایران تصور کند آمریکا با حسن نیت مذاکره نمیکند.
با این حال، اجرای دیپلماسی اکنون از نظر سیاسی و فنی دشوارتر شده است. با توجه به دشواری در شناسایی موجودی اورانیوم غنیشده ایران و وضعیت سانتریفیوژهای آن پس از حملات، احتمالاً آژانس بینالمللی انرژی اتمی قادر نخواهد بود خطوط پایه دقیق و قابل اعتمادی برای ارزیابی محدودیتهای فعالیتهای هستهای در توافق آینده ایجاد کند. اگر ابهامات درباره موجودیها و سانتریفیوژها ادامه یابد، ممکن است نیاز به مکانیسمهای نوآورانه نظارت و دسترسی بیشتری باشد تا خطر مواد گمشده جبران شود. طراحی یک رژیم راستیآزمایی موثر برای این ناشناختهها، به زمان نیاز دارد.
از نظر سیاسی نیز توسل به دیپلماسی اکنون بسیار دشوارتر از قبل از حملات است. تصمیم آمریکا به بمباران ایران پیش از اتمام دیپلماسی، نگرانیهای ایرانیها درباره اعتماد به ایالات متحده را افزایش داده و بحثهایی در تهران درباره ارزش باقی ماندن در معاهده NPT ایجاد کرده است. با وجود اظهارات پزشکیان مبنی بر اینکه ایران علاقهمند به توسعه سلاح هستهای نیست و هنوز امکان توافق وجود دارد، اکنون خطر بسیار بالاتری وجود دارد که ایران تصور کند آمریکا با حسن نیت مذاکره نمیکند.
با وجود چالشها، به نظر میرسد هم آمریکا و هم ایران تمایل به از سرگیری مذاکرات دارند. در مصاحبهای در دوم ژوئیه، وزیر خارجه ایران گفت مذاکرات ممکن است به سرعت از سر گرفته نشود، اما «درهای دیپلماسی هرگز بسته نخواهند شد.» همچنین اشارههای ترامپ به از سرگیری مذاکرات در اواسط ژوئیه نشان میدهد او دیپلماسی را کنار نگذاشته است. استیو ویتکاف نیز به CNBC گفته که آمریکا هنوز خواهان توافقی است که به ایران اجازه دهد برنامه هستهای غیرنظامی داشته باشد بدون غنیسازی اورانیوم، مشابه برنامه هستهای امارات متحده عربی. امارات در توافق همکاری هستهای با آمریکا، غنیسازی و بازفرآوری را کنار گذاشته است.
اگر مذاکرات بین ایران و آمریکا از سر گرفته شود، هر دو طرف باید سه نکته را مدنظر قرار دهند:
اول، با توجه به پیچیدگیهای فنی اضافی و خطر بازگشت به درگیری، مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا زمان را صرفهجویی کرده و احتمال سوءتفاهم را کاهش میدهد. روبیو پیشنهاد کرد که آمریکا ترجیح میدهد مذاکرات مستقیم باشد.
دوم، اعلام مواضع حداکثری پیش از مذاکرات، انعطافپذیری در میز مذاکره را کاهش داده و خطر دور شدن طرف مقابل از میز مذاکرات قبل از بررسی همه گزینهها را افزایش میدهد. شواهدی وجود دارد که هر دو طرف قصد دارند مواضع قبلی خود درباره غنیسازی را تقویت کنند که پیش از حملات نیز چالشبرانگیز بود. به عنوان نمونه ترامپ معتقد است آسیب زدن به زیرساختهای هستهای ایران باعث میشود تهران بیشتر به پذیرش غنیسازی صفر در توافق هستهای تمایل پیدا کند. ویتکاف در مصاحبه ۲۵ ژوئن گفت «غنیسازی خط قرمز است.» اگر ترامپ به غنیسازی صفر اصرار کند، که شرط غیرضروری برای توافق موثر است، ممکن است ایران را از میز مذاکره دور کند. از سوی دیگر، ایران در چنین شرایطی غنیسازی را رها نمیکند تا اینطور تلقی نشود که تحت فشار یا بعد از حملات تسلیم شدهاست. قانونی که در ۲ ژوئیه تصویب شد و همکاری با آژانس را ممنوع کرده، مستلزم به رسمیت شناختن «حق غنیسازی» ایران پیش از بازگشت بازرسان است، که اهمیت سیاسی غنیسازی را برجسته میکند. این قانون ممکن است مذاکرات ایران را محدود کند.
سوم، به احتمال زیاد توافق موفق بدون مشارکت آژانس درباره اینکه پس از حملات چه چیزی قابل راستیآزمایی است، امکانپذیر نخواهد بود که این فرایند زمانبر خواهد بود.
توافق موقت؛ در دسترسترین گزینه ایران و آمریکا
ایالات متحده و ایران میتوانند توافق موقتی در نظر بگیرند که آتشبس را تثبیت کند، نظارت آژانس را به ایران بازگرداند و حقوق ایران در NPT را به رسمیت بشناسد. چنین توافقی میتواند خطر محاسبات غلط را در حین مذاکرات کاهش دهد و مورد حمایت شورای امنیت باشد.
به عنوان بخشی از این توافق، آمریکا میتواند متعهد شود که از حملات بیشتر به ایران، به ویژه سایتهای هستهای تحت نظارت، خودداری کند (و یا از حملات اسرائیل حمایت نکند) به شرطی که ایران اجازه دهد بازرسان آژانس به سایتهای هستهای بازگردند و همکاری کنند. ایران نیز متعهد میشود به نیروها یا داراییهای آمریکا در منطقه حمله نکند. مسعود پزشکیان در مصاحبه ۷ ژوئیه گفته اگر آمریکا از حمله به ایران خودداری کند، ایران به آمریکا حمله نخواهد کرد. آمریکا میتواند متعهد شود که در دوره تعلیق پروتکلهای حفاظتی و ابهامات موجود ناشی از حملات، اقدام تنبیهی در شورای حکام آژانس علیه ایران دنبال نکند، به شرطی که آژانس گزارش دهد ایران همکاری میکند.
به عنوان بخشی از این توافق، آمریکا میتواند متعهد شود که از حملات بیشتر به ایران، به ویژه سایتهای هستهای تحت نظارت، خودداری کند (و یا از حملات اسرائیل حمایت نکند) به شرطی که ایران اجازه دهد بازرسان آژانس به سایتهای هستهای بازگردند و همکاری کنند. ایران نیز متعهد میشود به نیروها یا داراییهای آمریکا در منطقه حمله نکند.برای به رسمیت شناختن حقوق ایران و نگرانیهای امنیتی درباره سایتهای هستهای، قطعنامه شورای امنیت میتواند حقوق ایران تحت ماده IV معاهده NPT را دوباره مورد تأکید قرار دهد و تعهد ایران به اجرای پروتکلهای آژانس (ماده III ) را یادآور شود. همچنین میتواند به غنیسازی اورانیوم ایران تحت نظارت اشاره کند بدون تعیین اینکه غنیسازی آینده چگونه باشد. این زبان حقوق و مسئولیتهای ایران را حفظ میکند بدون آنکه طرفین را درباره غنیسازی محدود کند. متن قطعنامه میتواند اظهارات گروسی درباره خطر حملات نظامی به سایتهای هستهای تحت نظارت را منعکس کند.
اگرچه این قطعنامه حقوق هستهای ایران و برنامه غنیسازی آن را به رسمیت میشناسد، ایران میتواند متعهد شود غنیسازی را برای مدت اولیه تعلیق کند تا آژانس برنامه ایران را ارزیابی کند و مذاکرات ادامه یابد. این احتمالاً از نظر فنی با توجه به خسارت وارد شده به تأسیسات غنیسازی اورانیوم ایران نیز عملیاتی باشد. تعلیق به صورت موقت و بدون تعیین نهایی مسئله غنیسازی خواهد بود.
با توجه به خسارت به تأسیسات کلیدی هستهای ایران، تهران احتمالاً هر موجودی باقیمانده ۶۰ درصد را اهرم مهمی برای مذاکرات میداند و میخواهد امنیت آن مواد را تضمین کند. گزینه دیگر میتواند حضور امنیتی یک یا چند کشور ثالث در سایت ذخیره اورانیوم غنیشده ایران باشد. یک کشور حاضر در منطقه خلیج فارس یا چین میتوانند گزینههایی باشند که ایران به آنها اعتماد بیشتری دارد و حضورشان میتواند حملات بیشتر را متوقف کند. برزیل، به عنوان عضو بریکس و کشوری با برنامه غنیسازی اورانیوم، نیز میتواند گزینهای باشد. حضور طرف سوم، به ویژه اگر شورای امنیت آن را تأیید کند، میتواند نگرانیها درباره آسیبپذیری سایت پس از شناخته شدن مکان آن را کاهش دهد.
همچنین قطعنامه شورای امنیت میتواند تمدید مهلت گزینه بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل را که بهعنوان بخشی از قطعنامه ۲۲۳۱ و تایید برجام لغو شده بودند، در نظر بگیرد. طبق این قطعنامه، گزینه بازگرداندن تحریمها که شامل ممنوعیت غنیسازی است، تا اکتبر ۲۰۲۵ منقضی میشود.
اخیرا سفیر فرانسه در سازمان ملل، گفته فرانسه، آلمان و بریتانیا تا پایان تابستان اگر راهحل دیپلماتیک محکم، قابل راستیآزمایی و پایدار پیدا نشود، مکانیسم بازگشت تحریمها (اسنپبک) را فعال خواهند کرد. یک توافق قابل راستیآزمایی تا آن زمان از نظر فنی پس از حملات رخ داده ممکن نیست. همچنین ایران تهدید کرده اگر اسنپبک فعال شود، از NPT خارج میشود. احتمال تحقق این تهدید پس از حملات بیشتر شده است چون مقامات علناً ارزش معاهده را زیر سوال میبرند. هرچند دوره ۹۰ روزه خروج از NPT ممکن است حس فوریت به مذاکرات بدهد، احتمالاً در این مرحله تنشها را افزایش داده، نگرانیها درباره اهداف واقعی برنامه هستهای ایران را تشدید و آتشبس شکننده را به خطر میاندازد.
تمدید اسنپبک برای چند سال، پنجره زمانی طولانیتری برای مذاکره توافقی پایدار ایجاد میکند، در حالی که گزینه بازگرداندن تحریمها را در صورت شکست دیپلماسی حفظ میکند. همچنین اگر کشورهای اروپایی (E3) اکنون اسنپبک را فعال کنند، خطر این وجود دارد که بسیاری از کشورها به دلیل اقدامات غیرقانونی آمریکا و اسرائیل در حملات پیشین، از اجرای مجدد تحریمها خودداری کنند. مخالفت با بازگشت تحریمها به تلاشهای آینده جلوگیری از اشاعه و مذاکره با ایران آسیب میزند.
به عنوان بخشی از توافق موقت، آمریکا میتواند اجازه دهد ایران نفت بیشتری بفروشد و داراییهای ایران در قطر را برای پرداخت کالاهای بشردوستانه و همچنین تجهیزات و مواد لازم برای مقابله با اثرات زیستمحیطی و شهری حملات اسرائیل باز کند. چنین توافق موقتی زمانی و فضایی برای دیپلماسی ایجاد میکند، ضمن اینکه مزایا و نگرانیهای فوری هر دو طرف را تا حدی برطرف میکند.
چارچوب یک توافق بلدمدت چگونه خواهد بود
به نفع هر دو طرف است که اکنون درباره چارچوبهای جدید و خلاقانه برای توافقی پایدار فکر کنند که چالشهای فنی ناشی از حملات آمریکا و اسرائیل را در نظر بگیرد. این باید شامل بررسی مکانیسمهای نوآورانه نظارت برای جبران ابهامات موجود درباره موجودیهای اورانیوم غنیشده و دیگر مواد باشد و گزینههای منطقهای که شفافیت بیشتری ایجاد کند. گزینههای خلاقانه احتمالاً برای آینده زیرساختهای هستهای ایران نیز لازم خواهد بود.
یک نوع دیگر میتواند توافق ایران و عربستان سعودی باشد که اورانیوم در ایران غنیسازی شده و سوخت در عربستان ساخته شود. این گزینه جذابتر خواهد بود اگر هر دو طرف راکتورهای مشابهی برای برنامههای هستهای مدنی خود داشته باشند که نیاز به سوخت یکسان دارند.یک گزینه در توافق دوجانبه آمریکا و ایران میتواند توافق درباره از سرگیری غنیسازی در صورت نیاز عملی باشد. برای مثال، وقتی ایران به مرحلهای در ساخت راکتور جدید برسد، میتواند نصب تعداد مشخصی سانتریفیوژ برای تولید سوخت مورد نیاز آن را شروع کند. غنیسازی تحت نظارت شدید انجام میشود. ایران میتواند اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد باقیمانده را تحت نظارت آژانس نگه دارد تا تضمینی باشد تا دوباره شروع به غنیسازی کند. سپس مواد ۶۰ درصد میتوانند به مواد با غنیسازی کمتر تبدیل شوند.
توافق دوجانبه میتواند پروژههای همکاری هستهای مدنی شامل حمایت از ساخت راکتور تحقیقاتی پزشکی با مقاومت در برابر اشاعه را در بر بگیرد، بهویژه در یادآوری راکتور نیمهکاره اراک که اسرائیل آن را تخریب کرد.
گزینه دیگر ایجاد کنسرسیوم چندجانبه غنیسازی است که پیش از حملات مطرح بود. کشورهای منطقه میتوانند در بازسازی تأسیسات غنیسازی ایران در مکان توافقشده کمک مالی کنند. یا ساخت دو تأسیسات چندجانبه، یکی در ایران و دیگری در یکی از کشورهای خلیج فارس، که به ایران امکان غنیسازی داخلی و افزایش شفافیت و نظارت را میدهد. چارچوب زمانی طولانیتر مذاکرات میتواند کمک کند این مذاکرات پیچیدهتر موفقیتآمیز باشد.
یک نوع دیگر میتواند توافق ایران و عربستان سعودی باشد که اورانیوم در ایران غنیسازی شده و سوخت در عربستان ساخته شود. این گزینه جذابتر خواهد بود اگر هر دو طرف راکتورهای مشابهی برای برنامههای هستهای مدنی خود داشته باشند که نیاز به سوخت یکسان دارند.
برای افزایش شفافیت منطقهای، آمریکا، کشورهای اروپایی (E3) و چین میتوانند کمک کنند مرکز امنیت هستهای منطقهای ساخته و تجهیز شود که ایران و کشورهای خلیج فارس بتوانند در آموزش، واکنش، کاهش خطر و حاکمیت امنیت هستهای همکاری کنند. نوعی دیگر میتواند مرکز تحقیقاتی هستهای مشترک باشد که فضای مشترک برای تحقیقات هستهای در زمینههایی مانند کشاورزی یا پزشکی فراهم کند. این جایگزین توافق جلوگیری از اشاعه نیست، اما روابط علمی بین ایران و کشورهای خلیج فارس را تقویت کرده و تلاشهای مشترک برای تحقیقات هستهای با ریسک کمتر اشاعه را حمایت میکند.
حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران ممکن است برنامه ایران را عقب انداخته باشد، اما این حملات منطبق با قانون نبود. برعکس، ترامپ با حمله به تأسیسات تحت نظارت ایران در حالی که مذاکرات ادامه داشت و شواهدی از تسلیح هسته ای ایران نبود، به معاهده NPT ضربه جدی زد. عدم بازگشت به مذاکرات با هدف توافقی که نگرانیهای آمریکا و ایران را حل کند، فقط خطر اشاعه ایران را افزایش میدهد و معاهده فوق را بیشتر تضعیف میکند. یک توافق هستهای موثر و قابل راستیآزمایی میتواند ایران را تشویق کند در چارچوب NPT باقی بماند و بر فعالیتهای هستهای متعارف با ریسک کمتر اشاعه تمرکز کند.
* کاسکاد به یک مجموعه یا زنجیرهای از چندین سانتریفیوژ گفته میشود که بهصورت متوالی به هم متصل شدهاند تا عملیات غنیسازی اورانیوم را انجام دهند.